کد مطلب:163130 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

نقد نظریه
در این نظریه، امام حسین علیه السلام، مظهر راستین چهره ی حقیقت طلب انسانی، شمرده شده است. ولی باید دانست كه از این دیدگاه وقایع عاشورا، همه ی داستان تاریخ زندگی بشر نیست، بلكه نمادی است از یك امتداد تاریخی كه در آن حسینیان و یزیدیان همواره با هم در نبرد هستند.

قرآن شریف نیز به نزاع تاریخی حق و باطل اشاره می كند. همین طور درباره سرنوشت تاریخ نیز، مهدویت شیعی به دیدگاه تاریخی مندرج در این نظریه، كمك می نماید. در این نگرش، سرانجام تاریخ از آن حقیقت طلبان است.

در زیارت عاشورا نیز به حادثه ی عاشورا و وقایع كربلا به گونه ی


تاریخی نگاه شده است. در عالی ترین فرازش خطاب به امام حسین علیه السلام چنین گفته می شود:

انی سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الی یوم القیامة:

تا قیامت با كسی كه با تو در آشتی است، آشتی می كنم و با كسی كه با تو در جنگ است، می جنگم.

چنان كه ملاحظه میشود صلح و آشتی با آشتی كنندگان آن حضرت، در عبارت یاد شده، سیاستی تاریخی و دایمی تلقی شده است، و همین طور جنگ، با دشمنان ایشان. با آن كه امام حسین علیه السلام به ظاهر عمری به درازای تاریخ ندارد تا آشتی كنندگان و جنگ كنندگان با او بازشناخته شوند. بی تردید با توجه به این عبارت، همه ی مظلومان تاریخ را باید چون حسین علیه السلام گرفت كه آشتی كنندگان و جنگ كنندگان با آنان گویی كه با امام حسین علیه السلام معامله می كنند.

اما در این نظریه اهداف و برنامه های امام حسین علیه السلام به تفصیل توضیح نمی یابند. گویا توجه به رویارویی اجتناب ناپذیر دو جبهه ی حق و باطل، نظریه پرداز را از پرداختن به عوامل جزئی بازداشت زیرا در نگرش تاریخی، متغیرهای جزئی و مقطعی در شكل گیری دید تاریخی تأثیر نمی گذارند، بلكه از دیدگاه تاریخی نگر، قواعد كلی حاكم بر تاریخ اهمیت دارند در پرتو آن حوادث جزئی تفسیر می شوند.

متن زیر گویشی است درباره ی امام حسین علیه السلام، با تكیه بر نظریه ی


تاریخی:

«صحرای سوزانی را می نگرم، با آسمانی به رنگ شرم و... می ترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او» بنگرم، «او» كه قربانی این همه زشتی و جهل است...

اما هم چنان با انتظاری ملتهب از عشق و شرم، خیره می نگرم، شبحی را در قلب این ابر دود بازمی یابم، طرح گنگ و نامشخص یك چهره ی خاموش، چهره ی پرومته رب النوع اساطیری كه اكنون حقیقت یافته است...

و خطوط چهره خواناتر، هم اكنون سیمای خدایی او را خواهم دید. چقدر تحمل ناپذیر است دیدن آن همه درد، این همه فاجعه در یك سیما! سیمایی كه تمامی رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش حكایت می كند.

هم چون تندیس غربت و تنهایی و رنج، در صحرا از موج خون قامت كشیده و همچنان بر رهگذر تاریخ ایستاده است، نه بازمی گردد، كه به كجا؟ نه پیش می رود، كه چگونه؟ نه می جنگد، كه با چه؟ نه سخن می گوید، كه با كه؟

و... ایستاده است و تمامی جهادش این كه نیفتد، هم چون سندانی در زیر ضربه های دشمن و دوست، در زیر چكش تمامی خداوندان سه گانه ی


زمین [1] در طول تاریخ، از آدم تا خودش.» [2] .


[1] صاحبان زر و زور و تزوير؛ كه فرعون، نماينده ي زور و قارون نماينده ي زر و بلعم باعورا نماينده ي مذهب هست. اين ها بافت واحدي دارند و در طول تاريخ با هم حركت مي كنند. اين ها از نظر ايشان، سه خداوند زمين هستند كه به طور دروغين، همواره خود را واسطه ي بين مردم و خدا و خدايان معرفي مي كردند.

[2] «حسين وارث آدم» ص 32، تا 36.